-
خوب
دوشنبه 3 مردادماه سال 1390 16:34
ای بابا چقدر تکراری همه . فقط نبودن اون آدم مهربونی که تا یک سال پیش که نرفته بود اصلا نفهمیدم چقدر دوسش دارم تکراری نیست و هنوز جاش میسوزه بعد یک سال یه آقایی که ازش میترسیدم چون سیم احساسش خیلی نازک بود منم که خشن میترسیدم دلش جیرینگی بشکونم حالا میفهمم چقدر مهربون بود هیچ حرفی نمیزد که دل به نفر حتی یه کم بلرزه اون...
-
مشهد
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 15:39
سلام این کامنت قبلی چی بود ؟ عجیب غریب ؟ تا حالا همچین کسی نیومده بود دیگه هم نمیاد آخه کشته شد با لپ تاپ من . خریدم دوری تموم شد رفت ممنون از نظر ولی تو این خونه که نمیشه وسط حال بری اینترنت همه میفهمن . آقا قرض ؟؟؟؟؟؟؟ تا گردن . سفر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ صفر خرید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بخور بپوش نمیر یعنی چی ؟ میخوام برم مشهد مکه کربلا...
-
پایان
شنبه 15 آبانماه سال 1389 00:02
اگه عاشقت نبودم پا نمیداد این ترانه بی خیال بد بیاری زنده باد این عاشقانه سلااااااااااااااااااااااام این چند وقتا هر روز اینترنتم هر روز عکس آپ میکنم تو آمینوس هر روز ستامبلینگ میکنم ولی وبلاگ ننوشتم جالبه نه ؟ امروز یازده آبان ۸۹ میباشد ساال۸۲ اون وقتا تازه یاهو و وبلاگ نویسی آمده بود ما هم یه مشت جوون پر انرژی...
-
عجیبه
جمعه 6 فروردینماه سال 1389 23:36
سلام از اینکه ۴ تا کامنت داشتم متعجبم البته یکیش تبلیغ بود سلام بر سال ۸۹ که آمدی و ما را یک سال پیرتر کردی واین نهایت انصاف که همه به دنیا بیایم جوان و سپس میانسال و بعد پیر گشته و بعد با خیال راحت یا ناراحت بمیریم نمیدونم چرا از فکر مرگ نمیترسم شاید چون نمیدونم چه خبره شایدم اینجا خیلی حال نمیکنم البته یه روزایی هست...
-
نوشتن
جمعه 14 اسفندماه سال 1388 17:28
رفتم یه وبلاگ غمگین خوندم هوس نوشتن کردم بابا دست به قلمم خوبه ها خیلی وقت بود ننوشته بودم خدا رو شکر که هنوز زنده ام و نفس میکشم مگه نه؟ میخوام بگم یه نفر به من کمک کرد تا بتونم درست زندگی کنم یک نفر که من و از خودم هم بیشتر دوست داشت دلم برای اون میتپه و بخواطرش همه چی رو تحمل میکنم دیگه تا اون هست مهم نیست کی دوسم...
-
عشق
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1388 23:54
از خواب نمیتونم دستام تکون بدم ولی میخوام عشق رو تفسیر کنم یک غلغلک توی دل شادی شدید گرمای وجود وقتی مورد عشق نزدیکه خواستن هر آنچه او میخواد نخواستن هر آنچه دوست نداره از دوریش غمین بودن از نزدیکیش خوشحال بوی وجودش تا عمق تنت بره و سیر نشی بتونی ساعتها به او فکر کنی و نفهمی وقت چه زود میگذره و داری لحظات با اون بودن...
-
امید
جمعه 20 آذرماه سال 1388 20:06
سلام آخیییی حالا حرف بزنیم فکر نکنین من فقط غصه دارم نه ولی هر وقت ناراحتم مینویسم . خفاش سیاه من یاد خدا هستم همیشه انشاالله و همیشه با ترس و امید زندگی میکنم کسی نمیتونه بر چسب بی خیال خدایی به من بزنه هنوز از مادر زاییده نشده راستش نصف دق دلام از تعصب شدیدمه که آنلاین خیال میکنم اینجا دیگه مهم نیست من زنم یا مرد...
-
رول دارچینی
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1388 21:43
یک قهوه فرانسه یک رول دارچینی و سیگار کمی شادی به آدم میده جلوی فیلم چرت پرت فیلمش راجع به پسر دخترا فرنگی بود که به چه دلایلی جدا میشن دوست میشن یا ازدواج میکنن یا طلاق میدن درسته که خیلی کثیفن خیلی بی بند و بارن ولی اقلا از بس دیدن گول کسی رو نمیخورن میگردن اونی که دوست دارن با هزار شرط و به همراهی قبول میکنن اونم...
-
آرامش
یکشنبه 8 شهریورماه سال 1388 13:44
خدا با ما است . امروز خوبم کمی موضوعها را دارم حلاجی میکنم ولی دیروز حالم بد بود کلافه بودم گریه ام میاومد با کسی حرف نمیتونستم بزنم بیخ گلوم فشار میداد . الان خوبم شاید همه خیال کنن من ساده ام که هستم بی عرضه ام که قبول ولی خیلی احمق نیستم همه چی رو میفهمم ولی یه علت لجبازی شدید کار خودم رو میکنم با این زبونم هم فقط...
-
شب نامه
دوشنبه 2 شهریورماه سال 1388 23:16
چی میخواستم بگم ؟ آهان وزن کم کردم . قوی هستم امروز یه وزنه شیرینی پختم .بدون سیگار هم میشه احساس خوبی داشت . زندگی یک کتاب است بخواطر یک ورق باقیش نمیندازم دور .این و رفیقم برام فرستاده خوشحال میشم یکی بیاد اینجا کامنت بده ولی فعلا راضیم . خسته ام از صبح دویدم . وقتی سطح توقعت رسید به ۰ اونوقت راحت میشی . هوا هی گرم...
-
صحیح
سهشنبه 20 مردادماه سال 1388 18:53
اصلا فکر نمیکردم کسی به من سر بزنه اینجا البته بیشترش تبلیغاتی بود یه تبلیغ دروغ هم هست که میگه قبلا هم اینجا آمده بودم آخرشم میخواد تبلیغ کنه. خدا رو شکر به ضرب چماق رفته تو سرم همه اغلب دروغ میگن مگه خلافش ثابت بشه . و تو تو این دنیا تنهایی حتی اگه همسر بچه مادر پدر خواهر و کلی قوم و خویش داشته باشی تو تنهایی و وقتی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 تیرماه سال 1388 17:29
نازی اینم هنر پیشه خوش تیپ ما از این هنر پیشه هم خیلی خوشم میاد افتادم به دام فیلم فارسی بیا و ببین حتی دیگه اینتر نت هم نمیام فقط دم محصولات فرهنگی ها وایمیسم تمام فیلمایی که سینما نرفتم که ببینم خریداری میکنم مخصوصا مال شهاب بخاطر الی رو تو سینما دیدم عالی بود خیلی طبیعی و خوب ساخته شده بود شاید سی دی شو بخرم خوب...
-
چرا؟
جمعه 24 آبانماه سال 1387 23:41
چرا؟ نمیدونم چرا .خسته ام خسته خسته بس که مراقب حرف زدنم بودم بس که الکی خندیدم بس که ریختم تو خودم البته نه زیاد ها اگه نه مرده بودم . اصلا براش فرق نمیکنه من چی میگم اصلا نمیدونه پدری چیه همسری چه معنی میده پشت آدم باشه یعنی چی . میگه خودت برو پایتخت بچه رم ببر دکتر منم کار دارم بعد داد میزنه فحش میده چون خسته است و...
-
اون
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1387 18:03
دوستم داره میدونم از این که غیر منتظره ام خوشش میاد از این که زیادی زن نیستم از رک بودنم با وجودی که خودش رک نیست حاظره هر چی داره بده تا من خوشحال باشم به شر طی زیاد پا پی اش نشم آ زادش بزارم هی نگم تنهام نگم کجا میری ایراد بهش نگیرم عیبش بلند نگم مطمئنا به نظر چیز زیادی نمیخواد ولی اگه یه ذره جا به جا بشه اوضاع قاط...
-
غر
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1387 01:29
کشتتم بس بی منطقه اصلا تو نمیفهمی از چی و کی ممکنه ناراحت شه میبینی ۲ سال خوش و خوشه همچین که راحت میشی ناگهان یک قهری میکنه که از پشت دست پات در آد بنابر این باید همیشه آن گارد باشی که دست از پا خطا نکنی کم کم دروغ گوی قهاری میشی که دیگه خودتم باورت میشه زندگی اینه . خواهرم میگه تو فقط ملاحظه اونو میکنی و بس . خوب...
-
شروع
پنجشنبه 23 اسفندماه سال 1386 14:02
ها ها ها همه رو دور زدم یعنی چی همه رفقا آدرس آدم داشته باشن میخوای یه ذره غر بزنی باید به ۱۰۰ نفر توضیح بدی بابا توریم نی داشتم درد دل میکردم تازه باید خر بیاریم باقالی بار کنیم . بگذریم چی بگم که تا بیخ تو قرضیم آقا حالیش نیست میگه میگذره خوب میشه بابا مرد یه ذره دست رو دلت بذار انقدر خرج نکن میمیری . نه ایشون باید...