مطلب

اینجا نه کسی میاد نه کسی میره

مطلب

اینجا نه کسی میاد نه کسی میره

عشق

از خواب نمیتونم دستام تکون بدم ولی میخوام عشق رو تفسیر کنم یک غلغلک توی دل شادی شدید گرمای وجود وقتی مورد عشق نزدیکه خواستن هر آنچه او میخواد نخواستن هر آنچه دوست نداره از دوریش غمین بودن از نزدیکیش خوشحال بوی وجودش تا عمق تنت بره و سیر نشی بتونی ساعتها به او فکر کنی و نفهمی وقت چه زود میگذره و داری لحظات با اون بودن رو از دست میدی بند بند تنت منتظر آمدن و دیدنش باشه ولی نتونی به او نشان بدی چرا ؟ چون این همه عشق یه جور آدم کشیه این عشق مرضه آدم رو از کار و زندگی میندازه از آمدن از رفتن دیدن مردم لمس کردن زندگی حس کردن قلب تپنده شهر . نمیخوام عاشق باشم عشق هیچ سودی نداره همه رو باید به اندازه دوست داشت اگه نه از غصه لحظه اول عشق میمیری .


تراوشات شبانه  

نظرات 1 + ارسال نظر
Black BAT جمعه 27 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:37 ب.ظ http://www.blackbat.blogsky.com

یکی از دوستانم این نظر رو واسه من گذاشت. منم واسه شما.


چه توان

در نوشتن است

وچه چیز را گواهی خواهد بود...

زمانی که میلیون ها ومیلیون ها

کلمه در ذهن وجود دارند

اما مجال و رمقی برای نوشتن نداری

شاید کسی که تو را بشناسد

خود همه کلمات وجملات را از دریچه چشمان تو بخواند

واینجاست

که تو فقط سکوت میکنی ...

سکوتی پر رمز وراز

وهمه چیز را به کائنات

وهستی خواهی سپرد

تا بوم نقاشی تو را صفایی دهند.

دعا کن

که از نور خورشید

و رنگ عشق

و رنگ آسمان هم رنگی

در نقاشی باشد.

هفت شهر عشق را باید گذر کرد ...

آسمان را لمس باید کرد .....

نم نم باران باید شنید

رنگین کمان بعد از باران را باید دید...

از نگاه رنگین کمان ،

میتوان معنای سکوت را دانست.

سخنی بس سنگین

بر روی دل حکمفرمانست

و

مهر سکوتی بر آن.

گاه ضربان قلب

نیز به سختی تحمل میکنند

و گاه تو ،

تا چه زمانی سکوت را با خود همراه خواهی کرد !!!

شاید تا زمانی که ....

و...

سخن هاست در هیچ.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد